دریافت
31 MB
به گزارش خبرنگار مهر، توماس هریس نویسنده آمریکایی است که با نگارش رمانهایی در ژانر دلهرهآور روانشناختی، جایگاه ویژهای در ادبیات جنایی معاصر به دست آورده است. او بیش از هر چیز با خلق شخصیت فراموشنشدنی دکتر هانیبال لکتر در ذهن مخاطبان باقی مانده است؛ روانپزشکی نابغه و جنایتکاری مخوف که مرز میان نبوغ و جنون را از بین میبرد.
شهرت جهانی هریس با رمان «سکوت برهها» به اوج رسید. پیش از آن، «اژدهای سرخ» اولین حضور لکتر را رقم زده بود و پس از آن «هانیبال» و «هانیبال برمیخیزد» نیز این شخصیت را بیش از پیش بسط دادند. هریس برخلاف بسیاری از نویسندگان همعصر خود، شخصیتهایش را صرفاً ابزار قصهگویی نمیبیند بلکه با نگاهی موشکافانه به روان انسان، مخاطب را به درون تاریکترین لایههای ذهنی شخصیتها میبرد. دکتر لکتر در آثار او، نماد تضاد درونی تمدن و توحش است؛ موجودی که هم از زیباییشناسی لذت میبرد و هم قادر است با بیرحمی تمام مرتکب وحشتناکترین جنایات بشود.
هریس در «اژدهای سرخ» از تکنیک روایت چندصدایی استفاده میکند تا خواننده را همزمان به ذهن ویل گراهام (کارآگاه افبیآی)، فرانسیس دالارهید (قاتل زنجیرهای) و هانیبال لکتر (روانپزشک نابغه و آدمخوار) ببرد. این سبک، درک عمیقی از انگیزههای تاریک جنایت ارائه میدهد و همچنین برخلاف رمانهای جنایی کلاسیک، هریس شخصیتهای شرور خود را چندبعدی و حتی دلسوز تصویر میکند. دالارهید قاتل اصلی داستان، ترکیبی از خشونت و آسیبپذیری است که تحت تأثیر کودکی سرشار از آزار شکل گرفته است. این نگاه انسانگرایانه به شر، از ویژگیهای بارز سبک توماس هریس محسوب میشود.
ایوب آقاخانی کارگردان و بازیگر تئاتر و تلویزیون در جهت معرفی ادبیات معاصر به علاقهمندان نمایشهای رادیویی اقتباسی از این رمان را در هفت قسمت کارگردانی کرده که از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش شده است.
در این نمایش تنظیم برای رادیو توسط نعیما کرمی انجام شده است.
بازیگران این نمایش رادیویی به ترتیب ایفای نقش رؤیا فلاحی، ایوب آقاخانی، محمد یگانه، نگین خواجهنصیر، رضا عمرانی، محمد عمرانی، مهدی طهماسبی، فریدون محرابی، علیاصغر دریایی و محسن بهرامی هستند.
دیگر عوامل «اژدهای سرخ» عبارتند از کارگردان: ایوب آقاخانی، گوینده: مریم نشیبا، سردبیر: آرش پارساخو، افکتور: نرگس موسیپور، صدابردار: علی حاجینوروزی و تهیهکننده: شهلا نیساری.
در خلاصه این قسمت میشنویم:
فرانسیس دالارهیلد قاتل زنجیرهای که پلیس او را به نام «دندونپری» میشناسد با دختری نابینا به نام رِبا آشنا شده است. دالارهیلد او را را به یک باغ وحش میبرد تا ربا بتواند در زمان بیهوشی یک ببر او را لمس کند. آنها سپس به خانه دالارهیلد میروند تا یک نوشیدنی بخورند. فرانسیس از ربا میپرسد که بهنظرش او زشت است یا زیبا و ربا پاسخ میدهد که او را بسیار زیبا مییابد. در همین زمان موجودی وهمانگیز پیش چشمان «دندونپری» ظاهر میشود و به او میگوید بیش از این نباید معطل کند و اجازه دهد تا «اژدها» کارش را انجام دهد اما دالارهیلد تردید میکند.
کارآگاه بازنشسته افبیآی ویل گراهام و جک کرافورد در جستجوی قاتل هستند. «دندونپری» صدای ضبطشدهای را که پیش از مرگ فردی لوندز خبرنگار تاتلر به دست آمده است برای گراهام میفرستد. لوندز در آن فایل صوتی میگوید که او پیش از آن درک درستی از «اژدها» نداشته است و گراهام او را فریب داده است. کرافورد میگوید که «دندونپری» با فرستادن این فایل صوتی قصد داشته تا گراهام را از خود بترساند.
گراهام از نو تلاش میکند تا شباهتی میان مقتولها بیابد تا ردی از «دندونپری» به دست بیاورد. او متوجه میشود که هر ۲ خانواده مقتول حدود ۲ ماه پیش از قتل از درون خانه فیلمبرداری کردهاند و آن فیلمها را در مؤسسهای واحد ظاهر کردهاند. گراهام حدس میزند که قاتل در آن مؤسسه کار میکند و با ظاهر کردن فیلمها و دیدن نقشه درون خانه توانسته است به اهدافش برسد.
آیا گراهام موفق به یافتن قاتل شده است؟ منظور «دندونپری» از «اژدها» چیست؟ آیا دالارهیلد ربا را خواهد کشت یا اینکه او عاشق شده است؟
باهم قسمت چهارم از نمایش رادیویی «اژدهای سرخ» را با مدت زمان ۳۳ دقیقه و ۵۳ ثانیه میشنویم.
نظرات کاربران